ارتباط موثر- قسمت هفتم

ارتباط موثر- قسمت هفتم

در شش نوشتار از اهمیت عواطف گفتیم و اینکه ما در روابط روزمره با دیگران "توجه" (نوازش) ردوبدل می کنیم، گاهی این توجه ها مثبت هستند و گاهی منفی. آنچه ما را به زندگی امیدوار می کند و روابط صمیمانه را شکل می دهد توجه (نوازش) مثبت است. تایید و تحسین ویژگیهای اخلاقی ، ظاهر، پوشش، اعمال یا انتخابها و تصمیمات از انواع توجه مثبت هستند. برای اینکه قلب گشوده ای داشته باشیم، بتوانیم عشق بورزیم یا محبت دیگران را دریافت کنیم نیاز به توجه مثبت داریم. دلایل مختلفی وجود دارند که باعث می شوند به جای تایید و تحسین دیگران یا خودمان، به تحقیر، مقایسه یا نادیده گرفتن روی بیاوریم. اگر در تعاملات روزمره دقت کرده باشید 

گاهی، وقتی کسی از ما تعریف می کند، شکسته نفسی می کنیم ( رد نوازش می کنیم) و با اینکه دوست داریم دیگران به ما توجه و محبت کنند، از ردوبدل کردن مکالمات عاطفی احساس مطلوبی نداریم

در مواقعی- به تعارف- از همدیگر تعریفهای زیادی می کنیم تا حدی که معذب می شویم (شاید به این دلیل که نوازشهایمان مصنوعی یا پلاستیکی می شوند)

گاهی ته ذهن خود فکر می کنیم "بهتر است به تعریف و تمجید دیگران واقعی نگذاریم" ، ممکن است به خود یا دیگران بی اعتماد یا کم اعتماد باشیم. ممکن است برای پیشگیری از ضربه های عاطفی ترجیح می دهیم فاصله خود را با دیگران حفظ کنیم.

واقعیت این است که وقتی ارتباطات ما بار عاطفی پیدا می کنند، ریسک را با خود به همراه می آورند. بخشی از این ریسکها واقعی هستند و ناشی از ضربه های عاطفی، تجربه ها و زخمهایی که در ارتباطات خود متحمل شده ایم .زمانی که اعتماد ما از دیگران سلب می شود و درموقعیتهای غیرقابل پیش بینی قرار میگیریم ترجیح می دهیم برای حفظ خود و موقعیت خویش فاصله عاطفی مان را بیشتر کنیم تا کمتر ضربه بینیم. اما بخشی از این پرهیز و گریز ساخته ذهن ما هستند ، پیامهایی که در خانواده و اجتماع شنیده ایم می توانند در بی اعتمادی ما نقش داشته باشند. پوریا مدام از مادرش شنیده که "نباید به زنها دل بست، چون زنها فتنه هستند"، این پیام روی تعاملات پوریا با خانمها اثرگذار است. هر وقت به خواستگاری می روند پوریا از دختر مورد علاقه اش می شنود که "چقدر شما بسته و محافظه کار هستید"! در واقع پوریا در مراسم خواستگاری کمتر حرف می زند و به نظر می رسد که به صحبتهای دختر خانم گوش نمی دهد. او نمی تواند با چند جلسه رفت و آمد تصویری از خود ارائه دهد یا دختر مورد علاقه اش را بشناسد

گام دومی که ما را در حل تعارضات عاطفی یاری می دهد، گفتگوی سالم و موثر درباره احساسات است. این قدم شناخت ما را نسبت به عواطف خویش تقویت می سازد. منظور ما این نیست که هر نوع حرفی که بار عاطفی داشته باشد یا هر شلوغ کاری می تواند به شناخت عواطف منجر شود، به هیچ وجه. زیاد حرف زدن درباره ناراحتیها یا عصبیتها همانقدر می تواند به اغتشاش عاطفی منجر شود که سکوت و کرخی. در مواقعی، وقتی می خواهیم ناراحتی ها یا عصبانیت خود را بروز دهیم پیش فرضها و حدس و گمانهای خود را نسبت به طرف مقابل بیان می کنیم.مثلا شاهین در میهمانی ها عادت دارد با شوخی و خنده نسبت به آشپزی نکردن همسرش اسباب تفریح را فراهم کند. این کار او نسرین، همسر شاهین را ناراحت می کند. یک روز وقتی زن و شوهر بحث و دعوا می کردند ، نسرین لابه لای انتقادات خود از شاهین گفت "تو همیشه من رو تحقیر می کنی". این جمله نسرین شاهین رو عصبی کرد و باعث شد که چند روز با هم قهر باشند. نکته اینجاست که چنین انتقادات سنگینی نه تنها ما را به همدیگر نزدیکتر نمی کند بلکه موجبات دلخوری و آزردگی بیشتر را فراهم می کند. لازم است برای بیان احساس خود یک کار مشخص یا موقعیتی را که موجب ناراحتی یا عصبانیت ما شده توصیف کنیم، همین. مثال نسرین به شاهین می گوید "وقتی تو در آن روز مهمانی، در جمع، گفتی ما با ساندویچ فروشی سر خیابون قرارداد داریم، من ناراحت شدم". این نوع بیان احساس بعث می شود شاهین دقیقا بفهمد چه کاری باعث ناراحتی همسرش شده و دچار سردرگمی نشود. بعلاوه او با یک انتقاد بزرگ مثل "تحقیر همسرش" روبرو نیست تا خود را در موقعیت دادگاهی ببین و درپی دفاع از گناه کرده باشد. وقتی با حدس و گمان خود وارد گفتگوهای عاطفی می شویم به نوعی اعلان جنگ می دهیم و طرف مقابل را در موقعیت تدافعی قرار می دهیم. اگر می خواهیم موثر عمل کنیم و به نتیجه مطلوب برسیم، یعنی طرف مقابلمان در رفتار خود تغییر ایجاد کند، لازم است طوری گفتگو را آغاز کنیم که او احساس ناامنی نکند . دقت کنید و ببینید چقدر از تعاملات روزمره و خانوادگی شما شبیه جنگی است که یکی به دیگری حمله می کند و طرف مقابل در پی دفاع از خود گارد می گیرد و زره می پوشد تا کمتر آسیب ببیند. آیا چنین گفتگوهایی به تغییر رویه یک از طرفین یا هردو منجر شده است؟ در واقع یک گفتگوی عاطفی موفق و موثر وقتی شکل می گیرد که طرفین به جای مقصر جلوه دادن یکدیگر یا انتقادات سنگین از رفتار و منش همدیگر، در پی تفهیم و تفاهم باشند. مهم این است که نسرین به شاهین بگوید که کدام حرف یا عملش باعث آزار وی شده، نسرین با این کار نورافکن بر روی قلمرو عاطفی خود می اندازد و گوشه ای از عواطف خود را برای همسرش آشکار می کند. به این ترتیب شاهین خواهد فهمید که شوخی ساده ای که به نظرش موجبات تفریح و شادیست، همسرش را آزرده می سازد. بعد از گفتگوی صمیمانه و به دور از جدل زن و شوهر، اگر شاهین بخواهد بدون توجه به ناراحتی همسرش به کار خود ادامه دهد موضوع شکل دیگری خواهد داشت. فرض را براین می گیریم که زوجین برای نزدیک شدن به همدیگر با توجه به گفتگوهای عاطفی ، در رفتار و نحوه صحبت خود تغییر ایجاد می کنند.

همانطور که پیشتر گفتیم گاهی حدس و شهودها یا حتی توهم های ما بر روابط و گفتگوهای عاطفی سایه می اندازند. طبق نظر آقای کلود استینر در کتاب راهنمای هوشمندی عاطفی، این مرحله گام سوم در حل تعارضات عاطفی است. مهم این است که گام دوم را درست و موثر برداریم و برای پل زدن میان قلمرو عاطفی خود و مخاطب مان بارها و بارها تمرین کنیم. لازم است وقتی طبق عادت با تخطئه یا نقد مخاطب گفتگوی خود را شروع می کنیم، کمی مکث کنیم و از خود بپرسیم "راه را درست می روم؟". ممکن است لازم باشد ماهها تمرین کنیم تا گفتگوهای عاطفی مان را از یک بیان ساده" وقتی تو فلان کار را کردی، من ناراحت/ عصبانی شدم" آغاز کنیم. از همین امروز شروع کنید و ببینید چقدر این جمله ساده می تواند سوء تفاهمها را کمتر کند و شما را به همسر یا فرزندتان نزدیکتر سازد.

 مرحله سوم در مدیریت بحران های عاطفی و خانوادگی برملا کردن شهودها، حدسها یا حتی توهم هایمان است. البته لازم است اشاره کنم که دربرخی مواردی نیازمند مداخله مشاور و یا تسهیلگر هستیم تا بتواند با میانجیگری میان طرفین، به ایشان کمک کند تا سو تفاهمها را برطرف نمایند و به همدیگر نزدیک شوند. مثلا نسرین حس می کرد که شاهین در مهمانی "او را تحقیر می کند" . شاید این حدس نسرین چندان پایه منطقی محکمی نداشته باشد و تنها درحد یک حس یا توهم باشد، ممکن است نسرین برای خود شواهدی دارد که نشان می دهد همسرش او را نادیده می گیرد یا آنقدر که باید مورد توجه قرار نمی دهد. اگر نسرین و شاهین بتوانند درباره این حدس، صادقانه حرف بزنند و سوء تفاهمها را کم کنند، به میزان زیادی به یکدیگر نزدیک شده اند. اما در صورتی که یکی از طرفین نتواند شفاف و صادقانه برخورد کند و مخاطب خود را ناامید کند، حرف زدن از شهودها به نتیجه نخواهد رسید. تاکید ما براین است که بستر و شرایط عاطفی و خانوادگی قابل توجه اند، ما در خلاء و رویا راهکارهای مدیریت تعارض را تصویر نمی کنیم، واقعیتهای زندگی ما هستند که پیشرفت و تاثیرگذاری این شیوه ها را تعیین می کنند. پدر فروغ وقتی به خاطر اشتباهات وی، سرزنشش می کند توجهی به عواطف دخترک ندارد. به نظر پدر عواطف زائد و مضر هستند. پدر فروغ به خاطر شرایط سخت اقتصادی خانواده تحت فشار است و فرصتی برای حرف زدن درباره احساسات ندارد. فروغ از اینکه پدر او را درک نمی کند خیلی آزرده است. فروغ گاهی احساس ناتوانی می کند چون فکر می کند باید افکار پدرش یا رفتارهای او را تغییر دهد. تا وقتی فروغ چنین نگاهی دارد، زجر خواهد کشید. چون توانایی دخترک یکی از عوامل در تغییر اوضاع است، محدودیتها، فشارهای زندگی و تربیت کودکی پدر 50 ساله وجوهی هستند که فروغ نمی تواند تغییر دهد. گاهی وقتی سنگ بزرگی را برمی داریم، ناامید می شویم و به حل مشکلات شک می کنیم، با خود فکر می کنیم "زندگی همین است، سخت و پر از فشار و دور از تفاهم".اما شاید یک نگاه دیگر این باشد که من به اندازه توانم برای تغییر اوضاع گام برمیدارم و نتیجه را به سرنوشت و خدا واگذار می کنم. شاید این به نظر شما شعاری برسد، اما من به آن باور دارم، چرا که بعد از سالها تلاش نفس گیر برای تغییر دنیا و دیگران و احساس ناتوانی از ایجاد تغییر دریافته ام که "از تو حرکت، از خدا برکت" و اینکه من به اندازه خودم در این دنیا سهم دارم و نه بیشتر. بسیاری از عوامل خارج از کنترل من هستند و آنچه لازم است یاد بگیرم این است که "اگر قدرت تغییرش را نداری، رهایش کن". شاید این همان توکل باشد که رسیدن به آن سخت است، اما آرامش را به همراه خواهد داشت.

آنچه بیشتر درباره اش خواهیم گفت نگاه ما نسبت به خویش، دیگران و دنیاست. بعلاوه درباره اشتباهات عاطفی و چگونگی جبران و عذرخواهی هم صحبت خواهیم کرد. 

ادامه دارد...

این مقاله را به اشتراک بگذارید:

نظرات

نظر شما