ارتباطات موثر - قسمت اول

ارتباطات موثر - قسمت اول

  این روزها راه حلهای بسیار زیادی از سوی متخصصین روانشناسی ارائه می شوند تا ما را به سوی شادی و روابط عاطفی سالم رهنمون کنند. اما گاهی سردرگمیهای ناشی از اطلاعات متناقض ما را آشفته و کلافه تر می سازد. البته گاهی نمیدانیم از کجا و چگونه باید برای حل اختلافات آغاز کنیم. اگر خداوند توفیق بدهد در چند نوشتار کلیدهای اصلی حل تعارض در خانواده و ترمیم روابط عاطفی را یادآور خواهم شد. در روزگاری که خرده فرهنگهای نامناسب ، مشکلات و بحرانهای زندگی روزمره، اعضاء خانواده را از یکدیگر دور می کنند، نیازمند احیاء صمیمیت هستیم. درصورتیکه فاصله های اعضاء خانواده چنان عمیق گردند که سوء تفاهم و اختلافات بر روابط حاکم شوند، جبران مافات بسیار دشوار خواهد بود. ما نیازمند مهارتهای ارتباطی ، خودشناسی و تنظیم روابط خود با همسرمان هستیم. با این حال توجه داشته باشیم که براساس نظر برخی روانشناسان 70  درصد اختلافات زناشوئی قابل حل نیستند، آنچه لازم است مدیریت اختلافات است. ابتدا به روابط زن و شوهر و راهکارهای مدیریت تعارض بین زوجین اشاره می کنیم. و اگر فرصتی بود رابطه والدین و فرزندان را از منظر حمایتی توضیح خواهیم داد.
 

۱. "توجه منفی" نه! به هم "توجه مثبت" داشته باشیم

 

انسانها به عنوان موجودات اجتماعی و عاطفی نیازمند دریافت توجه از دیگران هستند . نیاز به توجه از ضروریات حیات انسانی است. در طول جنگ جهانی دوم، کودکانی که والدین خود را در جنگ از دست داده بودند در پرورشگاهها نگهداری می شدند. در یکی از این خوابگاهها که البته از امکانات فیزیکی و رفاهی خوبی برخوردار بود کودکان دچار بیماری ماراسموس می شدند. بدنهایشان لاغر و ضعیف می شد و تحلیل می رفت، بعد از مدتی پزشکان درمانی را تجویز کردند، اینکه پرستاران هر ساعت ده دقیقه کودک را برداشته و در آغوش بگیرند، ببوسند و با آنها بازی کنند. با این درمان، بعد از مدتی، کودکان سرزنده تر شدند و بیماریشان بهبود یافت (پنزر، ص 117).
توجه می تواند سه حالت مختلف داشته باشد. 1- توجه مثبت 2- توجه منفی 3- بی توجهی (توجه خنثی). 1- توجه مثبت مثل اینکه علی همسر مهناز وقتی وارد منزل می شود به او می گوید چقدر لباس زیبایی پوشیده ای. 2- توجه منفی آن است که مثلا معلم سارا، وقتی می بیند او در حیاط مدرسه مشغول شیطنتهای پرسروصداست، بلند از ته حیاط داد می زند" دختر پررو یکمی حیا کن!". اینجا توجه معلم به سارا با نوعی "تحقیر" او همراه است و احتمالا باعث می شود سارا درمیان دوستانش خجالت بکشد. نوع دیگر توجه منفی زمانیست که پدربزرگ مرتضی او را با پسر عمویش مقایسه می کند، پدربزرگ به مرتضی می گوید "یک کمی از این پسر عموت یاد بگیر، چقدر درس خوان و زرنگه". این مقایسه باعث می شود که مرتضی دچار احساس ضعف و بی عرضگی بشود. 
3- بی توجهی، گاهی ما نسبت به همدیگر هیچ توجهی نشان نمی دهیم. به زبان دیگر برخورد ما خنثی و بی تفاوت است، گویی که مخاطبمان را نمی بینیم یا حرفهایش را نمی شنویم. کودکان از بدو تولد نیازمند "توجه" هستند، برخی از روانشناسان کودک را "معتاد به توجه" می دانند. در بزرگسالی نیز به توجه مثبت یکدیگر نیاز داریم اما به دلیل مشغله های روزمره ، عادت زدگی یا دور شدن از همدیگر، فراموش می کنیم که تا چه حد حیاتی، موثر و شادی آفرین است.  برای تشریح "بی توجهی" بهتر است از مثال رابطه مادر-کودک استفاده کنیم تا ملموس تر باشد.
 لیلا با مادرش در حال صحبت تلفنی هستند و پسر 3 ساله لیلا مدام خرابکاری می کند! می دانید دلیل خرابکاریهای پسرک چیست؟ او می بیند مادرش به او بی توجه است و به تجربه دریافته که وقتی کارهای بد انجام می دهد مادر به او نگاه می کند و می گوید"نکن". برای پسرک مهم است که مادر به او توجه کند و این توجه را با هر ابزاری بدست می آورد، دست توی سطل آشغال می کند، آب روی فرش می ریزد، اسباب بازیهایش را پرت می کند، گریه می کند،مادر را می زند و...همه این کارها را انجام میدهد تا مادر نگاهش را به سوی او برگرداند.
بین توجه منفی و بحرانهای خانوادگی رابطه وجود دارد. به این معنا که یکی از ویژگیهای روابط ناسالم و تنش آلود این است که معمولا با توجه منفی طرفین برقرار می مانند. یعنی دو طرف یا به هم کم توجه اند و یا با بحث و جدل رابطه را پیش می برند. 1- مثلا جواد با ایرادگیری از همسرش هانیه و مقایسه او با مادر کدبانوی خود مدام جنگ روانی راه می اندازد و حسادت هانیه را برمی انگیزد. جواد نمی داند که چقدر طعنه هایش هانیه را آزرده و دور می کنند. یکی از راههای بهبود رابطه جواد و هانیه این است که بتوانند دور از تحقیر یا مقایسه با هم حرف بزنند و به یکدیگر توجه مثبت داشته باشند. توجه مثبت یعنی اینکه اولا دقت کنیم و ببینیم چه ویژگیهای مثبتی را می توانیم در طرف مقابل پیدا کنیم، گاهی از یک رفتار خاص همسرمان لذت می بریم یا وقتی لباس خاصی می پوشد خوشمان می آید، گاهی دست پخت او را دوست می داریم یا از یک گفته او به وجد می آییم. در مرحله بعد تمرین کنیم و به یکدیگر توجه(نوازش) مثبت بدهیم، مثلا آزاده به همسرش عباس می گوید "میتونم یه چیزی بگم؟ و اگر عباس آماده شنیدن بود، ادامه می دهد من این لباس تو رو خیلی دوست دارم چون یاد روز خواستگاری می افتم". 2- وقتی سیمین از بی توجهی های همسرش کلافه می شود دعوا راه می اندازد و جیغ وداد می کند. سیمین از بی تفاوتی های همسرش نگران است. طلاق عاطفی زوجین زمانی روی میدهد که دو طرف نسبت به یکدیگر بی تفاوت شوند اما همچنان در ازدواج خود باقی بمانند. و سیمین از این دوری و فاصله می ترسد. ممکن است سیمین نیازمند یادگیری مهارتهای گفتگو با همسرش باشد تا بتواند راحت و آرام با عباس صحبت کند.
حالا سوال اینجاست که چرا نمی توانیم به همدیگر توجه (نوازش) مثبت بدهیم یا گفتگویی آرام و دور از تنش داشته باشیم. در نوشتار بعدی، به امید خدا، به این چالشها می پردازیم.

این مقاله را به اشتراک بگذارید:

نظرات

نظر شما