ارتباطات موثر - قسمت دوم
قسمت دوم
در نوشتار قبل به یکی از کلیدهای حل بحران در اختلافات خانوادگی اشاره کردیم. گفتیم مشکلات خانوادگی می توانند به واسطه توجه منفی طرفین به یکدیگر تشدید شوند. یکی از اشکال توجه منفی آن نوع جملات معترضه ای است که بکار می بریم و در آنها مخاطب خود را تحقیر می کنیم یا او را با دیگران مقایسه می نماییم. در واقع گاهی رفتارها یا کلام ما دربردارنده پیام هایی هستند که به نوعی آشکار یا پنهان طرف مقابل را زیردست فرض می کنند. مثلا وقتی ناهید به پسر سه ساله اش می گوید "تو نمیخواد آب توی لیوان بریزی، نمیتونی...میریزیش زمین" ناهید پسرک را ناتوان فرض کرده و به او اجازه آزمون و خطا و تجربه نداده. ناهید متوجه پسر خود بوده اما به شکلی منفی و نه مثبت. شکل مثبت این توجه، زمانیست که ناهید به پسر می گوید "بیا بریم توی ظرف شویی امتحان کن و ببین آب رو چطوری توی لیوان بریزی".
ابتدا بهتر است توضیح دهم که توجه مثبت گاهی کلامی است مثل "دوستت دارم"، "بهت افتخار می کنم"، "وقتی این لباس رو می پوشی خوشگل میشی" یا "فلان کارت رو دوست دارم". گاهی با عمل و کاری به کسی توجه می کنیم، مثل وقتی که دوستی را به خانه خود دعوت می کنیم. گاهی هم فرزندمان را در آغوش می گیریم یا همسرمان را میبوسیم.
برای تقویت روابطمان و افزایش صمیمیت در خانه به "توجه مثبت" احتیاج داریم. در این نوشتار می خواهیم به موانع بپردازیم و برخی از دلایل ناتوانی هایمان را در مبادله "توجه مثبت" ذکر کنیم. چرا در خانواده با همسر و فرزندانمان نمی توانیم به راحتی مبادله محبت داشته باشیم؟
1- گاهی نیاز داریم که طرف مقابل ما، "خودش از ما درخواست توجه کند"، نه اینکه ما از او بپرسیم. اینکه هریک از ما خود را به اندازه کافی دوست داشته باشد و لایق توجه طرف مقابل بداند مهم است. حس خود ارزشمندی خیلی مهم است. گاهی ما خود را لایق دریافت توجه و نوازش همسر نمی دانیم و مدتها در سکوت و صبر می گذرانیم اما یکباره نارضایتی هایمان از بی توجهی طرف مقابل همچون سیلی بر رابطه آوار می شود و به رابطه زناشوئی لطمه وارد می کند. نیاز به رابطه جنسی از آن درخواست هایی است که گاهی توسط زنان نادیده گرفته می شود. ابراز نکردن خواسته گاهی نیاز ما را پیچیده تر می کند و چون مدام منتظریم که طرف مقابل "خودش بفهمد که ما نیازمند هستیم" و از سوی طرف مقابل هیچ پاسخی نمی بینیم احساس حقارت و نیازمندی میکنیم، دلمان برای خودمان می سوزد و خود را "ترحم انگیز" می بینیم. راه حل، تمرین مدام است و اینکه عادتهای کلامی و رفتاری مان را بشکنیم. تمرینی که ماهها و سالها طول می کشد. با هم حرف زدن از نیازهای عاطفی، روحی و جسمی می تواند باعث نزدیکی دو طرف بشود، به شرط اینکه یاد بگیریم درست و مناسب باهم حرف بزنیم.
2- "گاهی توجه مثبت دیگران را نمی گیریم". وقتی مادر علی از او تعریف می کند و کارش را می ستاید، علی سرش را پایین می اندازد و با خجالت می گوید " مامان زیادی گندش نکنین، چیزی نبود که". او باور دارد که نباید پررو بود و به دیگران نشان داد که توجه آنها مهم است. او نیازی به توجه دیگران ندارد. انگار یک صدا در ذهن علی به او تلنگر می زند "حالا زیادی جوگیر نشو"، "باورت نشه"،... اینکه با تمام وجود توجه و نوازش دیگران را نمی گیریم کار را سخت می کند. سولماز وقتی مهمان دارد و دیگران از غذایش تعریف می کنند مدام از ایرادهای غذاها می گوید. او در عین نیازمندی به توجه دیگران، خود را نقد می کند. انگار این راهکار باعث می شود که سولماز احساس امنیت بیشتری کند، شاید می ترسد از اینکه دیگران ایراد کار را بگیرند یا شاید می خواهد از آنها بشنود که "نه غذا بد نشده، خیلی هم خوشمزه است".
3- "گاهی دوست داریم به طرف مقابل نوازش بدهیم" اما فکر می کنیم لوس یا پررو می شود. میترسیم که دیگران بگویند "چقدر لوس"! مثلا پدر و مادرها معمولا سخت از فرزندشان تعریف می کنند و مدام جا را برای کار بیشتر او حفظ می کنند مبادا که بچه سوء استفاده کند. حسین و ندا تازه ازدواج کرده اند. وقتی تازه عروس و داماد به خانه پدر حسین میروند، حسین به همسرش بی توجهی می کند، او خجالت می کشد که جلوی والدین خود به همسرش توجه و محبت کند، گاهی فکر می کند شاید دیگران با خود بگویند "چه مرد ضعیفی، چه احساساتی و سوسول".
4- در مواقعی می ترسیم که "رد احسان " کنیم . و به زور توجه و نوازش ناخواسته را می گیریم! مثلا وقتی میل نداریم و کسی به ما چیزی تعارف می کند نمی توانیم بگوییم ممنون من الان احتیاجی به این لطف شما ندارم. در فرهنگ ما این نوع رد احسان پذیرفته نیست.خیلی اوقات از ترس اینکه به دیگران "بر بخورد" علی رغم میل خود به دعوت یک مهمانی جواب مثبت می دهیم. تعارفهای بی جا و آزاردهنده گاهی کلافه مان می کند اما می ترسیم که طرف مقابل را ناراحت کنیم. برای اینکه "دیگران از ما خشنود شوند" کارهایی را انجام می دهیم که تمایلی به آنها نداریم. اما متوجه نیستیم که نارضایتی ما و از سر اجبار انجام دادن کارها معمولا نمایان می شود و طرف مقابل می فهمد که ما با بی میلی آن کار را انجام داده ایم
5- "خیلی اوقات فکر می کنیم توجه به نیازها و خواسته های خود باعث خودخواهی می شود". در مواقعی به خود می گوییم "چه معنایی دارد که کسی به خودش فکر کند!" بنابراین فکر می کنیم که بهتر است خودمان را در اولویت آخر قرار بدهیم و تا زمانی که لازم است از خود مایه بگذاریم، ناجی دیگران باشیم و چشم داشتی هم نداشته باشیم. اما اگر این نوع "نادیده گرفتن خود" یک عادت همیشگی باشد می تواند باعث افسردگی شود و یا ما را نسبت به رابطه زناشوئی یا اعضاء خانواده مان دلزده و سرد کند..
ما به دلایل مختلف در ابراز محبت و توجه مثبت نسبت به همسر یا فرزندانمان دچار مشکل هستیم. معمولا یکی از دو طرف یا هر دو نفر نمی توانند به راحتی ابراز احساسات نمایند یا در پاسخگویی به عواطف طرف مقابل راحت نیستند. یکی از موانع ابراز محبت و توجه، مشکلات و بحرانهای زندگی است. درگیریهای روزمره در بی اهمیت شدن عواطف نقش دارند و باعث می شوند ما از قدرت تاثیرگذاری عواطف غافل شویم. وقتی امیر از سرکار به خانه می آید ساکت یک گوشه می نشیند یا روزنامه می خواند. آنقدر از فشارهای روزمره خسته است که نمی تواند حرف بزند و معمولا در جواب حرفهای همسر خود، فاطمه، سری به علامت تایید تکان می دهد. فاطمه چون نمی خواهد همسرش را آزار دهد معمولا به او نمی گوید که چقدر دوست دارد حرفهای همسرش را بشنود. او گاهی از سکوتهای طولانی همسرش کلافه می شود و بعضی اوقات اعتراض می کند. فاطمه کتابی درباره تاثیر گفتگو در افزایش صمیمیت خواند و تصمیم گرفت با همسرش روزهای تعطیل نیم ساعت بنشینند و از اتفاقات روزمره یا آنچه آندو را در طول هفته ناراحت یا عصبی کرده حرف بزنند. این تمرین به آنها کمک می کرد تا به هم نزدیکتر شوند و نسبت به حس و حال یکدیگر بی تفاوت نباشند. شیوه صحبت کردن درباره احساسات را متعاقبا در نوشتارهای بعدی توضیح خواهیم داد.
دومین عاملی که مانع ابراز محبت و توجه به نزدیکانمان می شود یک نوع صدای درونی است که ما را از نزدیک شدن به مخاطبمان بر حذر می کند. گاهی می ترسیم طرف مقابل دست رد بر سینه ما بزند و با برخورد منفی یا بی تفاوتی ما را دلزده نماید. می ترسیم که ابراز محبت ما بی پاسخ بماند و ضربه عاطفی بخوریم. کلود استینر معتقد است که ما در دنیایی زندگی می کنیم که همه در گرسنگی عاطفی به سر می بریم. این روانشناس عنوان می کند که ما از تعاملات عاطفی سالم می ترسیم و طبق عادتهای فرهنگی و رفتاری یاد گرفته ایم که وارد مبادلات عاطفی با همسر و فرزندانمان نشویم. او تاکید می نماید که بده بستان عاطفی در خانواده می تواند با ریسک همراه باشد. مثلا وقتی ریحانه 15 ساله به برادر 20 ساله خود می گوید که سردرد دارد، برادرش او را مسخره می کند و می گوید چه لوس. ریحانه در پی این است که برادرش عباس به او محبت کند و برایش قرص سر درد بیاورد اما برادرش به سردردهای مزمن خواهر بی اهمیت است.عباس گاهی این رفتار خواهر را جلب توجه بچگانه می داند. او فکر می کند مردها نباید احساساتی شوند و باید همیشه قوی و محکم باشند. عباس اگر یاد نگیرد که به خواهر توجه مناسب داشته باشد، بعد از ازدواج نمی تواند مرد مهربانی برای همسرش باشد. یکی از مسائلی که باعث مشکلات برخی زوجین می شود همین فاصله عاطفی است. اینکه خانم از آقا انتظار دارد که به احساسات او توجه نشان دهد و گاهی آقا متوجه عواطف همسرش نمی شود. راه حل این مسئله صحبت کردن از ناراحتی یا عصبانیت یا هیجانات روزمره است. البته وقتی می خواهیم از احساساتمان با طرف مقابل حرف بزنیم لازم است که ابتدا از او بپرسیم "می تونم بهت یه چیزی بگم؟" یا "وقت داری درباره یه مسئله شخصی باهات حرف بزنم؟". به این ترتیب مخاطب ما برای شنیدن صحبت خود را آماده می کند. گاهی ممکن است در آن لحظه خاص قادر به گوش کردن نباشد. لازم است که ما صبر کنیم تا موعد مناسب برسد. اگر همسرمان برای شنیدن حرفهای ما آماده نباشد مثل این است که حرفهای خود را به دیوار پرت کرده باشیم. گاهی عدم آمادگی مخاطب باعث کلافگی و عصبیت بیشتر می شود و نمی تواند موجب نزدیکی طرفین گردد. پیش نیازهای گفتگو را در نوشتار بعد تشریح خواهیم کرد.
نظرات